مردان جنگ زندگی شان خاص است همانان که شیران روز و زاهدان شب بودن و چون در جبهه بودند، همه سختیهای جنگ را از نزدیک لمس کردند. جبهه جایی که کشتن هنربود و مردن شهادت. آنجا متر خدا پهن بود و میلی متری وجودت اندازه گیری می شد آنجا بین مرگ و زندگی فاصله ای نبود و هر لحظه باید آماده دیدار یار میشدی تا با بدن خونی به جایگاه ابدی سفر کنی و انان که از جبهه برگشتن این چنین می سرودند که. من از انتهای جنون آمدم.... من از زیر باران خون آمدم. درود خدا بر همه سینه سوختگان راه حق و عدالت که جان با ارزش خود را درطبق اخلاص نهادند و به سرزمین عشق قدم گذاشتند تا با شهادتشان و جانبازی بی دریغشان اسوه هایی برای بالیدن ما در کل جهان شوند.بعضی وقت ها قصه هایی یا دم می آید که تکرارش را برای خودم دوست دارم. مثل کسی که دوست دارد افتخارات زندگی اش را بیاد آورد . یکی از این قصه ها داستان عملیات رمضان در دفاع مقدس است که در تاریخ23 تیرماه سال 1361 در منطقه عمومی شلمچه با رمز مبارک یاصاحب الزمان (عج )ادرکنی شروع شد برایم زیباست. برای اینکه هم سلحشوری و هم مظلومیت بچه های استان همدان در قالب گردانهای ،نصر ،خندق و فتح را یکجا دارد. از آن حماسه سال ها می گذرد. آن شب، شب سختی بود. آنقدر سخت که من هنوز هم بعد از گذشت 32سال هر وقت یادش می افتم مضطرب می شوم جون سختی کار از انجا شروع شد که قبل از رسیدن به خط مقدم ( شلمچه ، مقابل پاسگاه زید)گرفتار گرد وخاک شدیم عراقی ها با آتشی سنگین از همان جا دفاع را شروع کردند. تا به خط مقدم رسیدیم تعدادی از بچه ها مجروح و شهید شدند.آن شب میدان مین بود و انفجارها و قطع شدن پاهایی که امروز دیگر نای راه رفتن ندارند. شلمچه آن شب قیامتی شده بود. تمام میدان مین را فریاد یا مهدی (عج) و یا حسین(ع) پر کرده بود و از زمین و آسمان گلوله می بارید. گلوله های رسام تیربارهای عراق هم زوزه کشان از کنارمان رد می شدند.رزمنده ای آن شب مین زیر پایش منفجر شد .او رزمنده شجاعی بنام شعبان رضایی بود که هر دو پایش از زیر زانو قطع شد . یاد یدالله حمزه لویی افتادم و کوله پشتی او محتویات آن زیر پوش با تصویر مبارک امام خمینی (ره) امدادگری که به دلیل کمبود نیرو ورزم نفرباتانک های دشمن بنا به دستور فرمانده محور حاج رسول حیدری همان سردار گمنام که مسلمانان خارج از کشور اورا بهتر از ما اهالی ملایر می شناسند آ ر پی جی زن شده بود . وقتی که با تانکهای دشمن در نبرد بود با شلیک موشک آ ر پی جی و به اتش کشیدن دو دستگاه ازتانک های دشمن به نا گه بدن او مورد اثابت گلوله دوشکاه عراقیها قرار گرفت. و از ناحیه پهلو زخمی شد وقتی به بالای سرش رسیدم دیدم که باید زخم اورا ببندم تا آمبولانس برسد اما وقتی زیر پوش را از داخل کوله پشتی بیرون آوردم و خواستم زیر پوش را پاره کنم و زخمش را ببندم به احترام عکس امام که روی زیر پوش حک شده بود اجازه نداد زیر پوش را پاره کنم . سپس با چفیه خودم زخم او را بستم واو را با آمبولانس به پشت خط انتقال دادیم اما بعد از چهار شبانه روز که شیر بچه های استان پاتکهای سنگین دشمن را در هم شکستند و خط به یگان بعدی تحویل داده شد . برای احوال پرسی یدالله به ستاد تخلیه مجروحین مستقر در کنار پل اهواز رفتم تا آدرس بیمارستانی که یدالله در ان بستری است بپرسم و بروم اورا ببینم ولی نام یدالله در لیست مجروحین نبود.. باراهنمایی بچه های تخلیه مجروحین به امار شهدای عملیات نگاهی انداختم دیدم نام یدالله در لیست شهداست. این بود گوشه ای ازایثار و فداکاری رزمندگان اسلام(نیروهای گردانهای فتح ،خندق،نصر) که در منطقه عمومی شلمچه برای تاریخ دفاع مقدس مخصوصآ استان همدان ماندگار شد. در پایان یاد و خاطره همه شهدای عملیات بزرگ رمضان مخصوصآ شهیدان دلاوری،حاجی بابایی، مظاهری فرماندهان گردان ومحور وهمرزمان شهیدم یدالله حمزلویی،علی اصغر عبدلی، حسین خزایی ،حاج احمد باقری،مجید محمدی ، عباس یعقوبی،محمد روستایی،منصور امیدی، محمد رحیم ترک، محسن رحیمی،علی قربان سیاوشی ، مصطفی مالمیر ، نور خدا کاکاوند ،عباس نوروزی،حجت الله یارمحمدی و شعبان رضایی. محمد بکرایی ،علی محمد عسگری ، تیمور اصلاحی را گرامی میداریم.
محمد فتحی می ابادی.