به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ملایریها» به نقل از ایرنا؛ کتاب «آن شش ماه؛ کارنامه تاریخی استان همدان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس- نیمه دوم ۱۳۵۹» به قلم محسن صیفیکار توسط انتشارات مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدت های سپاه در هزار نسخه و در هزار و ۱۱۶ صفحه به چاپ رسید.
این کتاب در ۶ فصل با عنوان های جنگ پیش از جنگ، جبهه همدانی ها، پایگاه سوم شکاری شهید نوژه، تیپ زرهی شهید قهرمان، از شمال غرب تا جنوب غرب و جبهه پشتیبان منتشر شده است.
در پیشگفتار این کتاب آمده است: سهم مردان و زنان قهرمان استان همدان در دفاع مقدس بر اهل اطلاع و مردم جنگدیده پوشیده نیست. موقعیت جغرافیایی طبیعی و انسانی و مذهبی استان، همجواری آن با دو استان مرزی کرمانشاه و کردستان، نزدیکی آن به استانهای خوزستان، آذربایجان غربی و ایلام، وجود روحانیت اصیل و نیروهای مبارز انقلابی و نیز وجود پایگاههای نظامی مهم همچون پایگاه سوم شکاری شهید نوژه و مانند آن، باعث شد همدانیها از پیشگامان جهاد در جنگ هشت ساله و درگیریهای پیش از آن باشند. تقدیم حدود هشت هزار شهید و هزاران جانباز و آزاده و ایثارگر، تنها یک گواه بر این ادعاست. (صفحه ۳)
روایتهایی از دلاوریهای رزمندگان همدانی در «آن شش ماه»
در پشت جلد کتاب نیز می خوانیم: حضور حماسی رزمندگان استان همدان در مناطق غربی کشور برای درهم کوبیدن اغتشاشات تجزیهطلبانه ضد انقلابِ وابسته در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ و نیز حضور جهادی آنان به ویژه در سرپل ذهاب و قصر شیرین، به خصوص در ماههای نزدیک جنگ، بسیار چشمگیر و موثر بوده است. با آغاز تهاجم دشمن، رزمندگان استان در جبهههای مختلف زمین و هوا و پشتیبانی حاضر میشوند. آنان در جبهه سرپل ذهاب و در «کمین مجاهد» گویی در دهان شیری وحشی قرار داشتند که هر لحظه اراده میکرد، باید طعمه آن میشدند اما ایستادگی کردند و نقشی سترگ در تنگه راهبردی قراویز ایفا کردند! با وجود بمباران پایگاه شهید نوژه در ساعت اول تهاجم دشمن، تنها دو ساعت بعد دسته دوم پروازی با نام عملیات انتقام به پرواز در میآید و دشمن را در حیرت عکسالعمل سریع خود فرو میبرد. «آن شش ماه» تنها روایت ۶ ماه از دلاوری هشت ساله مردمی است که با چنگ و دندان از وطن خود دفاع کردند؛ چه در جبهه نبرد زمینی و چه جبهه آسمان و چه در پشتیبانی جنگ، زیر بمبارانهای سنگین دشمن.
بیشتر بخوانید
صیفی کار همچنین نوشت: پروژه بزرگ و خط شکنانه «بازخوانی نقش استان همدان در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی» در سال ۱۳۸۳ به ایده برادر حمید حسام و همت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان و پیگیریهای پی در پی (شهید) حاج حسین همدانی و حاج جعفر مظاهری (فرمانده ارشد سپاه در استان همدان) کلید خورد... سرانجام در سال ۱۳۸۷ علاوه بر پروژههای فردی تاریخ شفاهی و خاطره نگاریها، تصمیم مسئولان بر آن شد که بر اساس طرح بومی و جامع «مقاطع پنجگانه»، کارنامه تاریخی استان، لباس کتاب بر تن کند! این مقاطع به این ترتیب احصا شدند. مقطع اول؛ انقلاب اسلامی کردستان تا آغاز جنگ. مقطع دوم؛ آغاز جنگ تا پایان ۱۳۶۴. مقطع سوم؛ عملیاتهای جنوب. مقطع چهارم؛ عملیاتهای شمال غرب و مقطع پنجم عملیات مرصاد. (صفحه های ۳ و ۴)
هزار دیناری مظفرالدین شاه
از سوی اهالی روستای قمیشانه از بخش اسدآباد، مبلغ ۲۰ هزار ریال وجه نقد و از سوی مردم این بخش ۲۰۰ تخته پتو برای کمک به جنگ زدگان اختصاص یافت. همچنین از سوی اهالی روستای فربازان از توابع تویسرکان ۱۰۰ کیسه سیب زمینی و مبلغ ۶۲ هزار و ۹۵۵ ریال وجه نقد از سوی هیات صاحب الزمان قمر بنی هاشم روستای کرزان تویسرکان مبلغ ۵۵۰ هزار ریال وجه نقد جهت کمک به جنگ زدگان اختصاص یافت.
روایتهایی از دلاوریهای رزمندگان همدانی در «آن شش ماه»
انجمن اسلامی پایگاه هوایی نوژه ضمن تشکر از اهالی روستای حسین آباد باباخنجر از توابع کبودرآهنگ، آمار کمکهای تحویلی از سوی اهالی این روستا به انجمن اسلامی پایگاه نوژه جهت ارسال به مناطق جنگی را بدین شهر اعلام نمود: مبلغ ۹۴ هزار و ۶۸۴ ریال وجه نقد، ۸۴ سکه اشرفی، ۳۲ سکه نقره، پنج عدد انگشتری طلا، یک عدد چنگال نقره و یک عدد هزار دیناری مظفرالدین شاه. همچنین از سوی کارکنان اداره امور اقتصادی و دارایی تویسرکان مبلغ ۱۳ هزار و ۵۰۰ ریال وجه نقد و از سوی کارکنان مهد کودک این شهرستان مبلغ ۲۰ هزار ریال وجه نقد پرداخت شد. (صفحه ۱۰۳۹)
سومین حادثه تلخ پایگاه سوم شکاری همدان
بعد از حادثه سقوط هواپیمای جنگی اعزامی از پایگاه شکاری حُر همدان به منطقه پاوه در استان کرمانشاه در ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ و شهادت خلبانان محمد نوژه و عبدالله بشیر موسوی و نیز حادثه تلخ شهادت ستوان علی ایلخانی در ۱۷ شهریور ۵۹ در ماموریت پروازی روی نفت شهر، سومین حادثه قبل از آغاز جنگ تحمیلی نیز رقم میخورد. ماجرا از این قرار است که بالگرد اعزامی از پایگاه هوایی شهید نوژه به منطقه قصر شیرین و نفت شهر در ۱۹ شهریور ۵۹ هدف اصابت گلوله دشمن قرار میگیرد و تمام سرنشینان آن به شهادت میرسند. (صفحه ۸۰)
گزارشی از «حبیب سپاه» در آغاز جنگ تحمیلی
حدود ۲۰ روز از آغاز جنگ میگذرد. نیروهای همدانی در حد خط خود مشغول به نبرد هستند. قلعه قراویز، تنگه، تپه تخممرغی و سایر مواضع، حضور جدی این نیروهای مخلص را به خوبی احساس میکند. تقی بهمنی و معاونش، مهدی فریدی نیز خستگی ناپذیرند. در یکی از این رویاروییها، معدود نفراتی بر روی قراویز مشغول نبرد هستند. حسین همدانی یکی از آن صحنههای خستگی ناپذیر را اینگونه توصیف میکند:
روی ارتفاع را دقیق دید میزدم که ببینم کسی از بچهها مانده است یا نه! کمی آن طرفتر پشت تلی از سنگ، برادری دراز کشیده بود و داشت دیده بانی میکرد. اسلحه و وسایل هم کنارش بود. از دور صدایش کردم «برادر! برادر! شما کی هستی؟ من همدانیام!» گفت «مهدی ام، مهدی.» مهدی فریدی دراز کشیده بود آنجا و آماده بود اگر عراقیها آمدند بالا، با آنها بجنگد. آمدم سمت چپ و از او پرسیدم «دیگه کسی هست؟» گفت «من خبر ندارم.» سمت چپ را ادامه دادم. دیدم یک برادر عزیز دیگری به نام پرویز اسماعیلیعزت آنجا موضع گرفته است. او از نیروهای بسیار با ایمان و قوی ما بود. از پاسدارانی که وقتی سپاه همدان ظرفیت پذیرش نداشته، رفته بود کرمانشاه. آنجا هم به همین ترتیب، تا رفته بود به سپاه قصر شیرین شده بود عضو آنجا. (صفحه ۲۳۶)
جبهه همدان در سومین ماه جنگ
رزمندگان استان پس از انجام عملیات محدود «شهید محمدرضا فراهانی» که آن را «قراویز اول» نیز میخوانیم، روزهای سخت و توان فرسایی را پشت سر گذاشتند تا توانستند جبهه میانی را تثبیت کنند. در آن ایام آرامگاه جناب احمد بن اسحاق، صحابی ارشد امام حسن عسکری(ع) در داخل شهر سرپل ذهاب به محل اجرای مراسم مذهبی و راز و نیاز رزمندگان تبدیل شده بود.
رزمندگانی که برای ایستادگی و مقاومت در برابر خیل نفرات و تجهیزات پیشرفته دشمن، فقط به باورهای ایمانی و روحیه معنوی خود متکی بودند، در محل زیارتگاه تجمع میکردند و با برگزاری مراسم معنوی دعا و عزاداری سالار شهیدان برای ادامه این راه سخت، مصممتر میشدند. رزمندگان استان همدان نیز از شیفتگان آن حرم ساده و بیآلایش بودند. آنها سعی میکردند با حضور در آن مکان شریف، دلهای پاک خود را بیشتر صفا بخشند. هرچند رسیدن به آنجا خالی از خطر نبود؛ زیرا آرامگاه در دل شهر و زیر دید دشمن قرار داشت.
روایتهایی از دلاوریهای رزمندگان همدانی در «آن شش ماه»
سرپل ذهاب با چنین حال و هوایی وارد سومین ماه تحمیل جنگ نابرابر شد. رزمندگان استان همدان نیز با تحمل همه سختیها تلاش میکردند تا جبهه قراویز و شهرک المهدی(عج) از نظر نیروی رزمی کمبودی نداشته باشد. از همین روی، مسئولان سپاه همدان با اعزام پیاپی داوطلبان دفاع از شهرهای مختلف استان، تنور مقاومت در برابر متجاوزان را گرم نگه میداشتند. (صفحه۲۵۳)
سه لشکر در برابر دو تیپ
روایت امیر سرتیپ فردوسیپور از اتفاقات تلخ روز دوم نبرد نصر چنین است: از ساعت ۱۲ تا ۲ بعد از ظهر، دشمن دیوانه وار آتش میریخت. گلولهها از همه طرف میآمد و معلوم بود هر سه لشکر عراق از همه محورها بدون شکاف، خیال محاصره ما را دارند اما آتش به موقع و پایدار بچههای ما پیشروی آنها را کند کرده بود. ما با جنگ نابرابری روبرو بودیم و حجم آتش آنها بسیار بیشتر بود؛ سه لشکر در برابر دو تیپ! تیپ سه در سمت چپ و تیپ یک در سمت راست مستقر بودند. در تیپ یک از سمت چپ، به ترتیب گروه رزمی ۲۲۰ تانک، گردان ۱۸۵ و گردان ۲۰۱ تانک قرار داشتند. یعنی ما درست وسط خط پدافند بودیم. کار، چنان سخت شد که واحد بهداری پیام داد آمبولانسها جوابگوی تعداد مجروحین نیستند! (صفحه ۶۴۵)