به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ملایریها»، یک توپ راهراه پلاستیکی قرمز دستش گرفته بود و پابرهنه در سالن راه میرفت گاهی به سمت تختها برمیگشت و نیمنگاهی به دوستانش میانداخت. موهای کوتاه و مشکی، چهرهاش را انگار آرامتر و متینتر کرده بود.
همین که چشمم به صورتش افتاد برای چند لحظهای نگاهم به دنیایش گره خورد؛ همچنان توپ را در دست چپش محکم نگه داشته بود و آرام به سمت ما قدم برمیداشت؛ مدیر مؤسسه گفته بود سعی کنید ارتباط عاطفی با بچهها برقرار نکنید؛ چرا که بسیار حساس و عاطفی هستند و بعد از رفتن شما، ذهنشان درگیر و وابسته میشوند.
به خودم آمدم دیدم نگاهم بین تختها سرگردان است؛ سعی میکردم تماس چشمی طولانی با آنها نداشته باشم؛ اما علی با همان توپ راهراه قرمزش، تمام دلهرهای که داشتم را پاک کرد و همین که نگاهم به او افتاد، آرامش عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت.
دوست داشتم برای ساعتها بنشینم کنارش و برایم از کودکیاش بگوید؛ از تمام آرزوهای دنیای بچگی و از همان توپ راهراه پلاستیکی که محکم بغل کرده بود؛ اما به نظر میرسید دنیای بچگی او در همان سالن و در کنار همان بچهها و همان توپ پلاستیکی که بغل کرده بود، خلاصه میشود.
حدود ۳۰ تخت دورتادور سالن چیده شده بود. بعضی تختها هم وسط سالن در یک ردیف قرار گرفته بود؛ آن سالن محل نگهداری کودکان دو تا ۱۰ سال بود؛ بعضیهایشان به دلیل وضعیت جسمیشان دراز کشیده بودند و برخی نشسته بودند؛ فقط علی بود که پابرهنه در سالن قدم میزد؛ یکی از مادر یاران کنار یکی از تختها ایستاده بود و بادقت و توجه خاصی، سوپ در دهان یکی شأن میگذاشت؛ کودک روی تخت دراز کشیده بود و حتی بلعیدن همان قاشق سوپ، برایش سخت بود؛ تصور کن که بلعیدن یک قاشق سوپ به این سختی باشد!!
سالن مثل یک دنیای کوچک بود؛ دنیایی که هر تخت، قصهای خاموش در دل داشت.
وسط راهرو، یک سالن بازی بود؛ چند قفسه اسباببازی گوشه سمت راست سالن قرار گرفته بود، یک سرسره ایمن و چند وسیله بازی دیگر هم انتهای سالن بود. پسری حدوداً ۱۶ساله با یک ویلچر مشکی کنار ستون وسط سالن خیره شده بود به یک کتاب؛ ابتدا گمان کردم نقاشی میکشد؛ اما جلوتر که رفتم دیدم در حال مطالعه است؛ یک کتاب شعر جلویش بود و آنچنان غرق کتاب شده بود که متوجه حضور ما نشد سمت راست کتاب با رنگ قرمز نوشته شده بود «تهماندههای اسفند» و شعر آغاز شده بود و سمت چپ تصاویری از یک در قدیمی، درخت و یک منقل اسفند بود که به زیبایی، ابیات شعر را به تصویر کشیده بود.
به گفته مدیرعامل مؤسسه، محمد سواد ندارد؛ اما به درسخواندن علاقهمند است؛ سه سال در مدرسه استثنایی حضور داشته؛ اما چون موفق به گذراندن کلاس اول نشده است، دیگر او را نپذیرفتند؛ اما حالا که بزرگتر شده و ۱۶ سال دارد، علاقهمند شده که سواد یاد بگیرد و بخواند و بنویسد؛ اما با توجه سه سن و سالش از نظر قانونی دیگر نمیتواند در مدرسه استثنایی ادامه تحصیل بدهد و مربیان مؤسسه تلاش میکنند که خودشان در مرکز چیزهایی به او بیاموزند.
محمد با چشمانی آرام و عمقی، انگار میخواست دنیا را از لابهلای کلمات به دوش بکشد؛ دنیایی که مدرسه او را نپذیرفته بود؛ اما او هنوز، لجوجانه دنبال یادگرفتن بود.
آرامش عجیبی سراسر وجودش ریشه دوانده بود. آنقدر نجیب و آرام روی صندلی ویلچر تکیه داده بود و کتاب میخواند که گویی تمام وجودش در دنیای همان کتاب قدم میزد و اینجا نبود.
داستان وابستگی عاطفی این بچهها خیلی پیچیده است؛ مدیرعامل مؤسسه تعریف میکرد که آقایی به مرکز رفتوآمد داشت و با یکی از بچهها رفیق شده بود و خوشوبش میکرد پس از یکی دو جلسه، این بچه وابسته شده بود و هر روز سراغ رفیقش را میگرفت و او هم که نمیتوانست هر روز به مرکز مراجعه کند، تلفنی با میلاد حرف زد تا بهانهای بیاورد که کودک از نظر روحی اذیت نشود.
باقری میگفت همین که میلاد گوشی را زمین گذاشت، رفت توی خودش. از او پرسیدم: خب آقای رحیمی چه گفت؟ پاسخی نداد. چند ساعت بعد دیدم که میلاد گریه میکند و شدیداً ناراحت است از او پرسیدم چه شده؟ گفت خواهرم پایش شکسته و من ناراحتم که نمیتوانم کنارش باشم و او را ببینم. به او گفتم تو که خواهر نداری! گفت چرا دختر آقای رحیمی خواهر من میشود!!!
بعد از آن که ماجرا را پیگیری کردم متوجه شدم آقای رحیمی برای اینکه وابستگی عاطفی میلاد را کمتر کند به او گفته که دخترم بیمار است و باید او را برای مداوا به تهران ببرم و برای همین نمیتوانم به مرکز سر بزنم.
انتهای راهرو سالن ویژه بچههای بزرگتر بود چقدر آرام روی تختها نشسته بودند و برخی هم دراز کشیده بودند. تشکها برای خیلی از تختها کوچک بود و دراز که میکشیدند، پاهایشان روی تشک نبود. برای همین بود که مؤسسه نیازمند تشکهای طبی مخصوص برای این کودکان است. وقتی از سالن بیرون میآمدم، هنوز تصویر توپ قرمز علی در ذهنم میچرخید.
همان توپ ساده، شبیه قلب تپندهای بود که میخواست امید را در میان دیوارهای بلند این مرکز زنده نگه دارد.
مسعود باقری با بیان اینکه این مرکز از سال ۱۳۷۳ فعالیت خود را آغاز کرده است، افزود: در ابتدا تعداد کودکان خیلی کمتر بود، اما امروز ۱۲۰ کودک معلول ذهنی و جسمی، ضایعه نخاعی، فلج مغزی و همچنین مبتلا به اوتیسم در این مرکز نگهداری میشوند.
وجود ۳۰ کودک مجهولالهویه و ۴۰ کودک بدسرپرست در مرکز
وی با بیان اینکه این مرکز تنها مرکز شبانهروزی استان است که کودکان زیر ۱۴ سال را نگهداری میکند، گفت: از این تعداد، ۳۰ کودک مجهولالهویه و ۴۰ کودک بدسرپرست هستند و سایر کودکان هم دارای خانوادههایی ضعیف هستند که توان پرداخت هزینه نگهداری فرزندانشان را ندارند.
باقری با اشاره به اینکه در مجموع، ۶۵ پسر و ۵۵ دختر در رده سنی ۲ تا ۵۰ سال در مرکز نگهداری میشوند، مطرح کرد: هزینههای نگهداری این کودکان از جمله هزینه غذا، دارو و نظافت بسیار بالاست.
وی با بیان اینکه در طول ۲۴ ساعت، ۹ میلیون تومان ایزیلایف برای این کودکان تهیه می شود، گفت: از ۱۲۰ کودک، ۸۰ نفر کنترل ادرار ندارند و نیازمند ایزیلایف هستند.
وی ایجاد فضایی مناسب برای ملاقات پدر و مادرها با فرزندان شأن را یکی از نیازمندیهای مرکز برشمرد و تصریح کرد: سازمان بهزیستی ماهانه مبلغ ۸۰۰ میلیون تومان به مرکز پرداخت میکند که صرف پرداخت حقوق کارکنان میشود.
باقری در خصوص تأمین هزینههای این مؤسسه، مطرح کرد: بیشتر هزینهها از مشارکتهای مردمی و کمک خیرین نیکوکار ملایر تأمین می شود و بهزیستی هم مبلغی بهعنوان یارانه توانخواهان بستری شده پرداخت میکند.
مدیرعامل این مؤسسه خیریه تصریح کرد: این مرکز اکنون با ۵۰ نفر در بخشهای اداری، توانبخشی، پرستاری و مادریار فعالیت خود را در سه شیفت کاری ادامه میدهد.
وی با بیان اینکه طبق دستورالعمل جدید، پذیرش کودکان زیر دو سال هم امکانپذیر شده است، افزود: کاردرمانی، گفتاردرمانی، ورزش، موسیقی و فعالیتهای هنری از حمله خدماتی است که در این مرکز ارائه می شود.
باقری اظهار کرد: هر چه بتوانیم مادریاران را از نظر مالی و روحی تأمین کنیم، خدمات بهتری به کودکان ارائه خواهند داد؛ تأمین مالی و آرامش و آسایش مادریاران باعث میشود کودکان نیز در آرامش بیشتری باشند.
به گفته وی، به دلیل مسائل بهداشتی و روحی، بهتر است مردم ملاقات مستقیم با کودکان نداشته باشند چرا که ارتباط عاطفی شدیداً روی بچهها اثر میگذارد.
باقری با بیان اینکه هزینه دارو، ایزیلایف، تشکهای طبی و ملحفه بسیار بالاست، افزود: باتوجهبه اینکه ۵۰ کودک مشکل بلع دارند و مجبور به مصرف سوپ و مایعات هستند، شکر یکی از مواد غذایی است که مصرف بالایی در مرکز دارد.
وی به حضور پزشک در مرکز و ویزیت کودکان بهصورت دو بار در هفته اشاره و خاطرنشان کرد: تاکنون برخی خیرین برای اهدای منزل مسکونی به مرکز اقدام کردهاند.
وجود شش مرکز شبانهروزی نگهداری از سالمندان و معلولان در ملایر
رئیس بهزیستی شهرستان ملایر نیز در ادامه با اشاره به ظرفیت مراکز تحت پوشش بهزیستی در این شهرستان، گفت: در حال حاضر دو مرکز سالمندان در ملایر فعال است؛ یکی در شهر سامن با ظرفیت ۷۰ نفر که ویژه بانوان است و دیگری مرکز سالمندان امام علی (ع) در روستای جوراب که ۱۰۸ سالمند شامل خانمها و آقایان در آن نگهداری میشوند.
محمد نبی مالمیر در گفتگو با خبرنگار ما، با بیان اینکه علاوه بر این، دو مرکز شبانهروزی بیماران روانی با ظرفیتهای ۸۰ و ۷۰ نفر و همچنین مرکز نسیبه نیز در شهرستان فعال است، افزود: مرکز نسیبه شامل دو بخش است؛ یکی برای معلولان ذهنی زیر ۱۴ سال (پسر و دختر) و دیگری ویژه معلولان بالای ۱۴ سال دخترانه است.
مالمیر با بیان اینکه در مجموع شش مرکز شبانهروزی در شهرستان ملایر فعالیت دارند، افزود: این مرکز ویژه نگهداری معلولان ذهنی است که خانوادهها توانایی نگهداری از آنان را ندارند یا فاقد سرپرست هستند.
وی با اشاره به اینکه اغلب این افراد دارای معلولیت شدید ذهنی، فلج مغزی و معلولیتهای جسمی و ذهنی بهصورت همزمان هستند، گفت: در این مرکز یک بخش کاملاً ایزوله و یک بخش دیگر ویژه دختران بالای ۱۴ سال بهصورت جداگانه فعالیت میکنند.
مالمیر تصریح کرد: خدمات توانبخشی از جمله کاردرمانی ذهنی–حرکتی و گفتاردرمانی برای افرادی که قابلیت دریافت این خدمات را دارند، ارائه میشود.
رئیس اداره بهزیستی ملایر با بیان اینکه این شهرستان پس از همدان بیشترین تعداد مراکز شبانهروزی را در سطح استان دارد، افزود: هزینههای این مراکز از محل یارانههای بهزیستی و کمکهای مالی خیرین تأمین میشود، چرا که بسیاری از خانوادهها توانایی پرداخت شهریه ماهانه را ندارند.
وی تأکید کرد: علاوه بر حقوق کارکنان، هزینههای نگهداری معلولان و خود مرکز بسیار بالاست و در صورت نبود کمک خیرین، ادامه فعالیت مراکز با دشواری جدی مواجه میشود.
مالمیر خاطرنشان کرد: متأسفانه در سالهای اخیر و باتوجهبه شرایط اقتصادی، میزان کمکهای مردمی و خیرین کاهشیافته است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «ملایریها»، میان همه صداها و نگاهها، چیزی که بیشتر از همه در ذهنم تکرار میشد، نیاز این بچهها بود؛ نه فقط نیاز به دارو و ایزیلایف و تشکهای طبی، بلکه نیاز به دستی که از دور هم دلشان را قرص کند. این بچهها با تمام دنیای کوچکی که دارند، بیشتر از هر چیز به آرامش محتاجاند و این تنها با حضور دلهای مهربان مردم ممکن است.
گاهی فکر میکنم همان توپ قرمز علی یا همان کتاب شعری که محمد در آغوش گرفته، اگر با کمکهای کوچک ما بیشتر شوند، شاید بتوانند دنیای این بچهها را رنگیتر کنند.
اینجا همه چیز به تکیه بر قلبهای مردم گرهخورده؛ کمکهای کوچک و بزرگ، هر کدام مثل نخ باریکی است که این دنیا را به دنیای آنها وصل میکند. اگر این نخ پاره شود، خیلی چیزها از دست میرود؛ اما اگر محکمتر شود، این بچهها میتوانند بهجای بیپناهی، طعم امید را بچشند.
لیست اقلام موردنیاز توانخواهان شامل کمکهای نقدی، برنج، روغن، شکر، حبوبات، شیرخشک، نان ۳، انواع بیسکویت کیلویی، پوشک مایبیبی شماره ۶، پوشک ایزیلایف سایز M، مایع دستشویی، مایع ظرفشویی، مایع سفیدکننده و جرمگیر، پودر ماشین لباسشویی و پارچه جهت دوخت ملحفه و البسه است.
مردم میتوانند کمکهای نقدی خود را از طریق شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۱۸۹۹۵۲۰۴۸۴ بهحساب مؤسسه واریز و یا به سایت www.nasibemalayer.com مراجعه کنند.
برای حفظ حریم شخصی افراد، تمامی اسامی که برای کودکان در این گزارش استفاده شده، نام مستعار است.
انتهای خیر/گ
دیدگاه شما