نافع
فرمانداری ویژه ملایر
پایگاه تحلیلی خبری بهارانه

2. خرداد 1398 - 11:15   |   کد مطلب: 26805
شهید محمود شهبازی از فرماندهان شهید فاتح خرمشهر، بی نشان ترین فرمانده ای بود که حتی آن دوران، دوستان و اقوامش نمی دانستند فرمانده است، برای این مفسر نهج البلاغه هرچند اندک، کتاب هایی نوشته اند تا راز آزادی خرمشهر و امتدادش یعنی رهایی قدس در عملیات "الی بیت المقدس" مغفول نماند.

به گزارش ملایری‌ها به نقل از نافع، خرداد ماه نزدیک است، از سال  61 به بعد، بوی خرداد که می آید، با خود نوید پیروزی خون بر گلوله، توپ، تانک و جنگنده های عراقی را می آورد، بوی خون پاک شهدا را می آورد، بوی رشادت ها و شهادت های شهید حسین فهمیده ها، شهید بهنام ها، شهید همت ها، شهید متوسلیان ها، شهید همدانی ها و شهید شهبازی ها و مهمتر بوی آزادی خرمشهر را می آورد.
* از آزادی خرمشهر تا رهایی قدس در عملیات "الی بیت المقدس"
خرمشهری که به فرموده بنیانگذر انقلاب اسلامی، خدا آن را آزاد کرد آن هم در عملیاتی بزرگ به نام "الی بیت المقدس"، وقتی که خرمشهر آزاد شد، نوید آزادی قدس را هم با خودش به همراه داشت.
و نام عملیات را می گذارند الی بیت المقدس تا فتحان خرمشهر از حنجره های خونین شهدا فریاد برآورند تا پیروزی قدس رهایی نمانده.
نویسندگان بسیاری پس از این پیروزی بزرگ آمدند و نوشتند تا گوشه ای از رشادت های رزمندگان اسلام در آن دوران که هیچ چیزی جزء معنویت در دل هایشان نبود را بیان کنند و بگویند که چگونه همه و همه از جای جای کشورمان آمدند تا قلب تپنده ایران، شهر خونین خرمشهر به دست بعثیان چپاولگر که نمایندگان صهیوینستم جهانی بود نیافتد.
می گویند از ماه ها قبل از عملیات الی بیت المقدس، نحوه اجرای آن را برنامه ریزی کرده بودند و باید شناسایی ها انجام می شد، در میان افرادی که تیم اصلی شناسایی را تشکیل می داد شهید شهبازی فرمانده سپاه همدان هم بود، 25 روز تمام کار شناسایی عملیات را حتی در شب انجام می داد تنها زیر نور مهتاب.
* شهید شهبازی؛ معلم نهج البلاغه
قرآن، نهج البلاغه و رساله امام وسایل جزء همراهان همیشگی او بود و ورد زبانش اراده علی(ع) و غربت مولا.
شهید شهبازی یک روز مانده به آزادسازی خرمشهر یعنی در دوم خرداد نور شهادت در دلش می تابد و دعوت حق را لبیک می گوید.
او که دانش آموخته دانشگاه علم و صنعت بود، در پیروزی انقلاب به عنوان راهنمایی برای وحدت دانشحویان در تظاهرات ضد پهلوی هم می درخشید و به ویژه در تسخیر لانه جاسوسی جزء یکی از دانشجویان خط امام محسوب می شد.
شهید شهبازی را به عنوان مفسر نهج البلاغه هم می شناختند و گاه گاهی آیت الله نوری همدانی به جای خود برای تدریس این مهم به کلاس می فرستاد.
او آنقدر گمنام بود که حتی در زادگاهش اصفهان هم قبل از شهادت دوستان و نزدیکانش و در واقع هیچ کس او را عنوان فرمانده نمی شناخت.

گرچه پایگاه مجازی شهید شهبازی و نرم افزار الکترونیکی زندگینامه شهید شهبازی تهیه شده و درباره این شهید بزرگوار کتاب های بسیاری نوشته اند، اما هنوز هم که هنوز ابعاد شخصیتی او آنچنان که باید معرفی نشده است.با این حال در این گزارش کوتاه به معرفی این کتاب ها پرداخته ایم.
از جمله این کتاب ها می توان به عطر شب بوها، راز نگین سرخ، بی‌نشان، مهتاب‌خین، حماسه بی‌پایان، نخستین فاتح، بهار82 و دو کتاب مثل یک ستاره و مهندس شهر قشنگ در حوزه کتاب های کودک و نوجوانان اشاره کرد.
 "راز نگین سرخ" و ترجمه آن به سه زبان انگلیسی، عربی و اردو
راز نگین سرخ به قلم حمید حسام نویسنده پرآوزه همدانی است که به صورت روایتی داستانی  زندگینامه سردار شهید مهندس محمود شهبازی را به تحریر در آورده است.
حسام در ابتدای مقدمه این کتاب گفته که : نیک خرسندم از اینکه تمام شخصیت های این داستان نه ساخته ذهن و تخیل این قلم ، که پرورده اکسیر عرفان و جهادند .
و طرفه اینجاست که به جز یک نفر همه در آن سوی هستی ، رحل اقامت گزیده اند.
حوادث این داستان گوشه ای از فراز و نشیب های دفاع مقدس  از آغازین روز جنگ تا هنگام آزادی خرمشهر است، لذا همه حوادث واقعی اند ، که نقش آفرینانش ، سردار شهید لشکر سلحشور انصار الحسین (ع) - استان همدان - و موسسان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بوده اند.
در بخشی از این کتاب که به زبان انگلیسی، عربی و اردو هم ترجمه شده آمده؛
کاش یه بارم که شده ، لب باز کنی و به من بگی چکاره ای ؟ معلم قرآنی ، درس مهندسی می خوانی یا یه بسیجی هستی ؟
مادر در خیالش با محمود حرف می زد . می پرسید : اما جواب نمی شنید. هربار که او را می دید ، چشمانش نور می گرفت ، لبش به خنده وا می شد  : اما گوشه دلش همچنان نگران او بود . فکر بدرقه عذابش می داد .دستپاچه می شد و می زد به حیاط یا زیر سردر حیاط می ایستاد : با قرآن و اسپند .اما این دفعه دل و دماغ دفعات قبل را نداشت.نشست کنار حوض.این پا و آن پا کرد و منتظر محمود ماند .باز طاقت نیاورد .
چشمش به آب پاش پلاستیکی افتاد.بلند شد و دست های لرزانش را دور دسته پلاستیکی آن حلقه کرد و گلدان های قد و نیم قد حیاط را یکی یکی آب داد ، اما باز غرق در خیال محمودش بود .ذهن نا آرام او زندگی نوجوانی و جوانی فرزندش را  در بستر زمان مرور می کرد...تا شر شر آبی که از دهانه گلدان سرریز شده بود و روی پله ها می ریخت، او را به خود آورد.
**مهتاب خیّن؛ کتبی که در لبنان و سوریه هم توزیع می شود
گرچه کتاب مهتاب خیّن خاطرات شهید حاج حسین همدانی است که به همت حسین بهزاد به شیوه نگارش کتب تاریخ شفاهی منتشر شده.
در این کتب خاطرات بسیاری از دوران انقلاب، غائله کردستان و دفاع مقدس از زبان شهید همدانی نقل شده است و حاج حسین سیر تا پیاز عملیات‌های فتح المبین و الی بیت المقدس را گفته بود که بهزاد آن را به تحریر درآورد.
بخش اعظمی از کتاب از مهتاب خین به سرداران نام آشنای دوران دفاع مقدس از جمله محمود شهبازی دستجردی اختصاص یافته است.
**عطر شب بوها  به قلم حسام از زبان همرزم شهید شهبازی
عطر شب بوها  سرگذشت سردار شهید محمود شهبازی به قلم حمید حسام است که در گفت و گو با همرزم شهید شهبازی نوشته شده.
کتاب عطر شب‌بوها از یک مقدمه کوتاه در معرفی سردار شهید حاج محمود شهبازی به قلم نویسنده و هشت فصل کوتاه تشکیل شده که در مقدمه اثر، بیوگرافی کوتاهی از شهید شهبازی ارائه شده و این چهره تاثیرگذار در ایام مبارزات انقلابی و همچنین سال‌های حماسه و مقاومت به خواننده اثر معرفی شده است.
این که شهید محمود شهبازی در یکم بهمن ماه سال ۱۳۳۷ به دنیا آمده، در کودکی با نجوای قرائت قرآن مادر مأنوس شده و از همان کودکی راه مسجد را شناخته است و خواندن نهج‌البلاغه راه های شناخت صحیح زندگی را به او آموخته است.
فصل‌های هشت گانه کتاب عطر شب بوها، هر یک به برهه‌ای از این زندگی کوتاه، اما پر ماجرا اختصاص یافته.
در یکی از این فصل های کتب آمده درباره امانت فرمانده کل سپاه آمده که به ماجرای معرفی محمود شهبازی به عنوان فرمانده سپاه استان همدان می‌پردازد. در این فصل، محمود شهبازی همراه با فرمانده سپاه به میان بچه‌های سپاه استان همدان می‌آید تا به عنوان فرمانده جدید معرفی شود.
موضوع فصل دوم کتاب استقبال از بنی‌صدر ملعون است که محمود شهبازی مخالفت خود را با دیدار رئیس جمهور از سپاه همدان با شجاعت اعلام می‌کند و تحسین می‌شود.
باغبان یا فرمانده، فصل بعدی کتاب است که طی آن خوانندگان با روحیات محمود شهبازی بیشتر آشنا می‌شود؛ روزبه از دوستان قدیمی محمود که در گذشته طرفدار مارکسیست‌ها بوده اکنون پشیمان شده و برای اعلام برائت از گذشته ناخوشایند خود به سراغ دوست قدیمی‌اش، محمود شهبازی آمده است؛ بدون این که از موقعیت و جایگاه جدید او در مقام فرماندهی آگاه باشد.
کتاب از فصل بعدی، خوانندگانش را به مناطق عملیاتی می‌برد و با عنوان «تشنه، کنار آب» به حضور قهرمان کتاب در مناطق جنگی می‌پردازد. فصل بعد، فصل سفر به قبله است که طی آن او با دوست دیرینه‌اش، حاج احمد متوسلیان و همچنین حاج ابراهیم همت همسفر می‌شود.
**اولین فاتح: روایتی کوتاه از زندگی سردار شهید مهندس حاج محمود شهبازی
کتاب اولین فاتح به وسیله نویسنده اصفهانی "سعید معتمدی" 104 صفحه تنظیم وتدوین شده ضمن اینکه مطالبی از کتاب های بهار 82، راز نگین سرخ و مهتاب خیّن در این کتاب آورده شده است.
**مهاجر بخشی از زندگینامه و خاطراتی از سردار شهبازی
مهاجر در بردارنده زندگینامه و خاطراتی از سردار شهید مهندس محمود شهبازی، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است.
موضوع این کتاب، شرح زندگی و بیان خاطراتی از شهید محمود شهبازی است.عناوین برخی مطالب موجود در کتاب، عبارتند از: مهاجر ناشناخته، استقبال از امام (ره)؛ اخلاق مدیریت؛ موقعیت شناسی؛ سفر حج؛ تنگه گورک؛ انتخاب فرمانده؛ فتح المبین؛ قرارگاه سلمان؛ آخرین لحظات و وصیت نامه.
 بی نشان و روایتی دیگر از شهید شهبازی آن هم در آینه نهج البلاغه
کتاب بی‌نشان نوشته زهره یوسفی نیکخو به شهید محمود شهبازی می‌‌پردازد. این کتاب شامل گفت‌و گو‌های نگارنده با خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهید است.
در این کتاب همراه با روایت هر خاطره ای، سندی از نهج البلاغه که از زبان شهید نقل شده است را بر آن می افزاید.
در بخشی از کتاب آمده است: نهج البلاغه ، نامه 28 - قسمتی از نامه شهید به برادرش
برادر جان ... حالا که در آمریکا به تحصیل مشغول هستی ، بدان که دو محل است که چهره حقیقی انسان نمود اصلی خود را پیدا می کند ؛ یکی در بستر مرگ و دیگری در هجرت . سعی همیشه و بخصوص حالا بیشتر به یاد خدا باشی تا این که همه با یاد خدا سعی کنیم از خوابی که می خواهد ما را فرا بگیرد بیدار شویم تا مصداق کسانی که شامل این گفته علی (علیه السلام) هستند نباشیم که فرمودند : مردم در خوابند . هنگامی که می میرند بیدار می شوند ."
در بخشی دیگر هم نون شده: نهج البلاغه  نامه 104-  برگرفته از روایت مادر شهید
خوب می دانستم که کردستان یعنی رفتن ، یعنی نیامدن ، یعنی دوست را از دشمن نشناختن ، تمام وجودم در آتش نگرانی می سوخت اما او بازهم عازم کردستان بود .
گفتم : کاش یه بارم که شده لب بازکنی و به مکادر بگی چه کار ه ای !؟
دستی روی دشتهایم کشید و گفت : هرجا باشم زیر سایه همون آقایی ام که از بچگی محبتش رو تو دلم انداختی !
گریه راه نفسم را گرفت و گفتم : رادیو که از سربریدن های کردستان میگه ، می میرم و زنده می شم ...
مقابلم نشست و گفت : قرآن زیر چکمه کمونیست هاست . از ما کمک می خواد ، فتنه بی داد می کنه ، اون وقت من در شهر بمانم و لاف مسلمانی بزنم !جان زهرا از ته دل راضی باش .
بغضم را خوردم و گفتم : متوسلم به زهرا " ص" ؛ همانطور که نهج البلاغه را در ساکش می گذاشت ، زیر لب زمزمه کرد :
« به خدا قسم درون باطل را می شکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم » .
**بهار82
کتاب 1070 صفحه‌ای "بهار 82‌" نوشته حسین بهزاد است و در برگیرنده‌ شرح ماوقع مرحله‌ چهارم و پایانی عملیات شکوهمند الی‌بیت‌المقدس ـ عمدتاً ناظر به عملکرد قرارگاه فرعی نصرـ2 ـ و شکستن طلسم رخنه ناپذیری دژ سیزده کیلومتری دشمن معبر سیل‌بند عرایض؛ یا به قول سرلشکر وفیق سامرایی، "سَدِ اَلاِدامه" است.
**پای درس استاد روایتی از سلوک معنوی شهید شهبازی
کتاب پای درس استاد نوشته " زهرا یزدی نژاد" است که این اثر به سفارش سپاه لشکر 27 محمدرسول الله (ص) نوشته شده و رفتارها، گفتارها، خاطرات و دست خط هایی از شهید حاج محمود که راه و روش آنها با پیروی از کتاب نهج ابلاغه بوده است در آن تبیین و تشریح شده است.
این کتاب بازخوانی سلوک معنوی سردار شهید محمود شهبازی است.
در حقیقت عنوان اصلی کتاب «پای درس استاد شهبازی با نهج‌البلاغه» است که از پنج فصل با عناوینی نظیر «تربیت»، «عبادی»، «اخلاق اجتماعی»، «اقتصادی»، «فرهنگی» و «اخلاق سیاسی تشکیل شده و  نویسنده این اثر در پایان کتاب وصیتنامه، منابع، دست‌نویس و تصاویری از شهید «محمود شهبازی» را نیز آورده است.
پشت جلد این اثر به سخنان شهید شهبازی با رزمندگانش اختصاص دارد که در آن آمده است: «برادرها هر یک از شما که می‌بینید قادر نیست به این عملیات بیاید بدون تعارف می‌تواند کنار برود و احدی هم حق ملامت او را ندارد. هیچ اشکالی ندارد، چون ما داریم به نیت شهادت به این مأموریت می‌رویم، اگر که موفق بشوییم، به یاری خدا جان هزاران نفر از بچه‌های مردم و برادران رزمنده‌مان در شیاکوه نجات پیدا می‌کند و اگر در این راه موفق نشدیم و کشته شدیم، باز به تکلیف الهی و وظیفه انسانی خودمان عمل کرده‌ایم؛ لذا چه 50 نفر باشیم، چه 150 نفر، فرقی نمی‌کند. مهم، عمل به تکلیف و ادای وظیفه است»
نویسنده این کتاب عنوان کرده که و به نوعی یک کتاب اخلاق محسوب می‌شود و دربردارنده دو نوع آموزش است که از جمله آن می‌توان به «آموزش نهج‌البلاغه و عملکرد» و «رفتارها و گفتارهای شهید شهبازی» اشاره کرد به نوعی شهید شهبازی در این اثر شاهد مثال است یعنی صفحات این کتاب به دو بخش تقسیم شده که در بخش بالا سخنی از حضرت علی (ع) بیان می‌شود و پائین آن نیز از رفتار و گفتار این شهید به نقل از دیگران بیان شده است.
**سوم خردادی ها و درسی از معلم نهج البلاغه
کتاب سوم خردادی ها نوشته حمید حسام نثر روانی دارد و گفت و گوهای محمود شهبازی و همرزمانش  از جمله همدانی را در خرمشهر که در تصرف عراقی هاست، را به صورت صمیمی وقابل فهم آورده است.در این کتاب تلاش ها و نقشه های لازم از طرف فرماندهان سپاه از جمله  محسن رضایی و حسن باقری ومتوسلیان وعلاقه و جدیت و تلاش بی وقفه شبانه روزی شهید محمود شهبازی و گروه رزمنده ای که همراه اوست (لشکر27 محمد رسول الله) برای شناسایی  جاده اهواز-خرمشهر وآزادسازی منطقه های اشغال شده توسط نیروهای عراقی به صورت دقیق و با جزئیات آمده است.شهید محمود شهبازی نمونه یکی از بزرگ مردان ایرانی است که همه تلاش و سعی خود را برای آزادسازی خرمشهر کرد و سرانجام جان خود را در این راه از دست داد.
حماسه بي پايان
کتاب حماسه بی پایان به بیان زندگی و خاطرات شهید محمود شهبازی دستجردی می پردازد.
 در انتهای کتاب، تصاویری رنگی از شهید آورده شده است
در بخشی از خاطره خبر شهادت شهيد شهبازی به مادرش چنين می‌خوانيم: «بلندگو داشت پيام امام خطاب به فاتحان خرمشهر را می‌خواند. مادر به فكر افتاد محمود از بوی اسپند خيلی خوشش می‌آيد. امروز هم كه روز شاديه، برم سور و سات اسپند رو آماده كنم و به سمت كوچه رفت. پورمهدی دوباره از نرده‌بان چوبی بالا رفت. سر ريسه رنگی را محكم كشيد و به دور يك ميله كه لب پشت‌بام مسجد نشسته بود، بست. چراغ‌ها كه روشن شد، عرق پيشانی‌اش را با آستين گرفت و چشم انداخت به خيابان. راه باز شده بود؛ اما ماشين‌ها خيلی كند حركت می‌كردند. ده‌تا اتوبوس كنار خيابان ايستاده بودند. چند‌تاشان هنوز با گل استتار شده بودند. قيافه اتوبوس‌ها و پاسداران جوانی كه سريع پياده می‌شدند، برای پورمهدی ناآشنا بود. يكی از نوجوانان مسجد، پا تند كرد و آمد پای نرده‌بان و سرش را گرفت رو به بالا و گفت: از جبهه اومدن... همه شون پاسداران...»

انتهای پیام/

دیدگاه شما

آخرین اخبار